اين ترتيب ، در تاريخ قرآن ، 102. و مجمع البيان در تفسير سوره (هل اتى ) با اندكى تفاوت نقل شده است . در تاريخ قرآن ، سوره (نصر) در رديف شانزدهم و (تحريم ) در رديف 22، و در تفسير مجمع البيان ، سوره نصر، در رديف شانزدهم و سوره (توبه ) در آخر آمده است .
در مكى و مدنى بودن دوازده سوره از سوره هاى قرآن ، اختلاف پديد آمده است و هر كس نظر ويژه اى داده است . و آنها بنا به نقل تفسير الميزان (5)، بدين قرار مى باشد: سوره هاى رعد، رحمن ، جن ، صف ، تغابن ، مطففين ، قدر، بينه ، زلزال ، توحيد، فلق ، و ناس .
اولين و آخرين سوره قرآن
طبق روايات وارده ، اولين سوره اى كه نازل شده ، سوره علق ، و آخرين سوره تمام سوره نصر مى باشد. در تفسير برهان ، كافى و عيون اخبار الرضا از امام صادق و امام رضا - عليهماالسلام - نقل شده است كه : اولين سوره اى كه نازل شده ، سوره علق تا آخر و آخرين سوره (اذا جاء نصرالله ) است :
(( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله بسم الله الرحمن الرحيم اقرء باسم ربك الى آخره و آخر، سورة : اذا جاء نصر الله و الفتح )) .
ناگفته نماند كه در تفسير برهان ، در هر دو حديث ؛ كلمه (الى آخره ) آمده است ولى در كافى (6)، لفظ (الى آخره ) وجود ندارد. و چنين است : (( اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله بسم الله الرحمن الرحيم اقرء باسم ربك ... )) ولى ظهور آن در نزول همه سوره است .
واحدى در مقدمه اسباب النزول ، در اولين سوره بودن (علق ) پنج حديث نقل كرده و در بعضى تا پنج آيه است : در مجمع البيان در تفسير سوره علق مى فرمايد: اكثر مفسرين گفته اند: اولين آيات نازل شده ، پنج آيه از اول سوره علق مى باشد.
مرحوم مجلسى ، در مرآت العقول ، در آخرين سوره بودن (اذا جاء نصرالله ...) فرموده : شايد منظور، تمام سوره است ، يعنى : آخرين سوره ، تمام سوره نصر است و اين منافات ندارد كه بعضى از آيات (يا سوره هايى كه چند قسمت نازل شده اند (از مؤ لف )) بعد از سوره نصر آمده باشند. مؤ يد اين سخن آن است كه در مجمع البيان ، سوره نصر در رديف شانزدهم آمده است .
آخرين آيه نازل شده
ظاهرا آخرين آيه نازل شده ، آيه (( واتقوا يوما ترجعون فيه الى الله ...)) (7) است .
در مجمع البيان فرموده است : اين آخرين آيه اى است كه نازل شد. و به نقل سدى و ابن عباس ؛ چون اين آيه نازل شد، جبرئيل گفت : آن را در راءس آيه 280 از سوره بقره بگذار... رسول خدا - صلى الله عليه و آله - بعد از نزول آن ، فقط 21 روز ديگر در دنيا ماند.
ابن جريح مى گويد: فقط نه شب ، و سعيد بن جبير، هفت شب را گفته است . زمخشرى نيز آن را در كشاف نقل مى كند. در تفسير برهان ، آن را از واحدى ، و در الميزان آن را از درالمنثور سيوطى ، نقل كرده و پسنديده است . ابن كثير نيز آن را در تفسير خود آورده است .
اما به روايت اهل سنت ، از براء بن عازب نقل شده است كه آخرين آيه ، آيه (( يستفتونك قل الله يفتيكم فى الكلالة )) (8) مى باشد. و به روايت ابى بن كعب : (( لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه )) (9) است . چنانكه واحدى در اسباب النزول ، صفحه 8 نقل كرده است . ولى آيه اول صحيح است .
تركيب سوره هاى قرآن
بايد دانست كه تركيب و تشكيل سوره هاى قرآن و تعيين اول و آخر آنها، به دستور و اعلام شخص رسول خدا - صلى الله عليه و آله - بوده و كسى در آن دخالتى نداشته است . چنانكه در مجمع و كشاف نقل شده است كه : چون آيه (واتقوا يوما...) نازل گرديد، جبرئيل گفت : مكان آن ، راءس آيه 280 از سوره بقره است . و حال آنكه سوره بقره ، در اوايل هجرت نازل شده و اين آيه شريفه در دهم هجرت در حجة الوداع نازل گرديد. در مجمع البيان فرموده است : تمام سوره بقره مدنى است ، مگر آيه (واتقوا يوما...) كه در حجة الوداع نازل شده است .
و اينكه قرآن حكيم فرموده : (( فاتوا بسورة من مثله (10)؛ فاءتوا بعشر سور مثله (11)، فاذا انزلت سورة محكمة و ذكر فيها القتال )) (12) و امثال آن ، روشن مى كند كه سوره ها مفروق و جدا از هم بوده اند. در تاريخ قرآن ، صفحه 38 از امالى شيخ طوسى از ابن مسعود نقل شده است كه : هفتاد سوره از رسول خدا - صلى الله عليه و آله - و بقيه را از على بن ابيطالب - عليه السلام - ياد گرفته است . سوره ها به وسيله آن حضرت ، شروع ، تمام و تركيب شده است .
علامه طباطبائى (ره ) مى فرمايد: نمى شود انكار كرد كه اكثر سوره هاى قرآنى ، پيش از رحلت ، در ميان مسلمانان داير و معروف بودند، در دهها و صدها حديث ... و همچنين در وصف نمازهايى كه خوانده مى شد. و سيرتى كه در تلاوت قرآن داشتند، نام اين سوره ها آمده است . و همچنين نامهايى كه براى گروه اين سوره ها در صدر اسلام داير بود؛ مانند سوره هاى طولانى و مثانى و مئين و مفصلات . در احاديثى كه از زمان پيغمبر حكايت مى كند.(13)
در مجمع البيان از رسول خدا - صلى الله عليه و آله - نقل شده است كه فرمود: (( اعطيت مكان التوراة ، السبع الطول (14) و مكان الانجيل ، المثانى الزبور، المئين و فضلت بالمفصل )) (15).
يعنى : (به جاى تورات ، خداوند به من هفت سوره طولانى داد. و به جاى انجيل ، مثانى و به جاى زبور، مئين را عطا فرمود: و با سوره هاى مفصل ، فضيلت يافتم ).
آنگاه طبرسى مى فرمايد: مراد از هفت سوره (طويل ) مقره ، آل عمران ، نساء، مائده ، انعام ، اعراف و انفال تواءم با توبه است . و منظور از (مثانى ) سوره هاى است كه بعد از آن هفت سوره آمده اند كه آن هفت سوره با اينها تثنيه شده اند. هفت تاى اول ، مبادى ، و هفت تاى دوم ، مثانى اند. و آنها عبارتند از سوره هاى : يونس ، هود، يوسف رعد، ابراهيم ، حجر و نحل .
اما (مئمون ) از (ماءة ) به معناى عدد (صد) است . و مراد از آن ، سوره هايى است كه صد آيه يا كمى بيش يا كمتر مى باشد و آنها نيز هفت سوره و عبارتند از: بنى اسرائيل تا مؤ منون . و مراد از (مفصل ) از بعد از (حم ) اخير تا آخر قرآن است . علت اين تسميه آن است كه آنها فصول زياد دارند. و (مفصلات ) هم گفته شده است .
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله - نقل شده است كه فرمود: (( شيبتنى هود والواقعه و المرسلات و عم يتسائلون )) (16) همه اينها حاكى است كه سوره هاى قرآن كريم همه اش در زمان آن حضرت ، و تحت نظر ايشان ، تركيب و تشكيل شده بود. و كسى جز او در تشكيل آن سوره ها، دخالتى نداشته است .
ترتيب سوره هاى قرآن
گفتيم كه تشكيل سوره هاى قرآن كريم و تعيين ابتدا و انتهاى آنها توسط رسول خدا- صلى الله عليه و آله - بوده است . اما در ترتيب فعلى قرآن مجيد - سوره هاى مفصل در اوايل و سوره هاى كوچك در اواخر قرآن ، واقع شده - در آن دو قول وجود دارد:
قول اول آنكه : اين ترتيب ، در زمان رسول خدا نبوده بلكه بعد از رحلت ايشان ، به دستور ابوبكر و توسط زيد بن ثابت به وجود آمده است .
قول دوم آنكه : اين ترتيب ، در اواخر عمر آن حضرت ، به دستور وى بوده است . و اينك به تفصيل اين دو قول مى پردازيم :
تفصيل قول اول : بنابراين قول ، قرآن كريم در زمان آن حضرت به اين ترتيب نوشته نشده ، بلكه شخصى كه پس از رحلت پيامبر، قرآن را جمع آورى و در يك جا نوشت (على بن ابيطالب ) عليه السلام - بود. در كتاب تاريخ قرآن (17)، آمده است كه كاتبان وحى ، از نوشته خود، يك نسخه را هم به رسول خدا - صلى الله عليه و آله - مى دادند. و آن حضرت آنها را نزد خود نگاه مى داشت .
در كتاب وافى (18)، از امام صادق - عليه السلام - نقل نموده است كه : رسول خدا - صلى الله عليه و آله - هنگام رحلت ، به على - عليه السلام - فرمود: يا على ! قرآن ، در پشت خوابگاه من ، در صحيفه ها و حرير و قرطاسهاست ، آن را جمع كنيد. و نگذاريد قرآن كريم ضايع گردد. على - عليه السلام - نيز همه قرآن را در پارچه زردى نوشت و به اتمام رسانيد. و فرمود: تا قرآن را تمام نكنم ، به دوشم عبا نخواهم انداخت . اگر كسى مى خواست دم درب خانه ، آن حضرت را ملاقات كند، حضرت ، بدون عبا به ملاقات مى آمد تا اينكه قرآن كريم را جمع آورى نمود. مشهور است كه وقتى على - عليه السلام - قرآن را به مسجد آورد - چون نمى خواستند امتيازى به آن حضرت بدهند - گفتند: لازم نيست ، ما هم قرآن را در اختيار داريم !
پس از يك سال و اندى - كه از رحلت آن حضرت مى گذشت - جنگ يمامه ، براى كشتن مسيلمه كذاب ، پيش آمد. و در آن 1200 نفر از مسلمانان از جمله هفتصد نفر از قاريان قرآن ، به شهادت رسيدند. در كتاب (قرآن در اسلام ) عدد آنها را هفتاد تن گفته است . ولى جرجى زيدان در (تاريخ آداب اللغة العربيه ) و (تاريخ تمدن اسلام ) عدد آنها را هفتصد نفر از 1200 نفر گفته است .
به هر حال ، شهادت آنها اين فكر را به وجود آورد كه شايد نظير اين جريان پيش بيايد و قاريان ديگر نيز كشته شوند و براى قرآن ، خطرى به وجود آيد. لذا ابوبكر به (زيد بن ثابت ) ماءموريت داد كه عده اى از صحابه تحت سرپرستى او قرآن را از الواح و شاخه هاى نخل و قطعات سفيد سنگها و از آنچه در خانه پيامبر و نزد صحابه بود، جمع كرده و در يك مصحف قرار بدهد.
زيد بن ثابت ، اين كار را انجام داد. و همه قرآن كريم را در يكجا نوشت . آن نسخه نزد ابوبكر بود. و پس از وى به عمر رسيد. و پس از مرگ عمر، آن نسخه نزد حفصه دختر عمر بود. در كتاب (قرآن (19) در اسلام ) مى نويسد: (نسخه هايى از آن را به اطراف و اكناف فرستادند.).
در خلافت عثمان بن عفان ، به وى خبر رسيد كه مردم ، قرآن كريم را با قرائتهاى مختلف مى خوانند و با همان اختلاف ، استنساخ ، مى كنند؛ اهل دمشق و حمص از (مقداد) و اهل كوفه از (عبدالله مسعود) و برخى نيز از ديگران ، قرائتهاى خويش را نقل مى كنند.
حذيفة بن يمان - كه در جنگ (ارمنيه و آذربايجان ) شركت كرده بود - ديد ميان مسلمانان اختلاف قرائت زياد شده است لذا هنگامى كه به مدينه مراجعت كرد، عثمان بن عفان را از اين خطر، مطلع ساخت .
عثمان نيز دستور داد، تا قرآنى را كه به دستور ابوبكر نوشته شده بود، از حفصه دختر عمر به امانت گرفتند و پنج نفر از قراء را - كه يكى از آنها زيد بن ثابت بود. ماءموريت داد تا نسخه هايى از آن بردارند. چندين نسخه از روى آن نوشته شد كه يكى از آنها در مدينه باقى ماند. و بقيه نسخ را به بلاد مكه ، شام ، كوفه ، بصره و به قولى هم به يمن و بحرين فرستادند. و آن نسخه ها را (نسخه امام ) مى خواندند كه اصل ساير نسخه ها بود. و بعدا همه قرآنها از روى آن نسخه ها تحرير گرديد.
آنگاه عثمان دستور داد تا ساير قرآنها را كه در ولايت در دست مردم بود، جمع آورى كرده و هر چه را كه به مدينه رسيد سوزاندند. در (تاريخ قرآن ) آمده است : عثمان ، مصحف عبدالله بن مسعود و سالم ، غلام ابى حذيفه را گرفت و با آب شست . و نيز نقل مى كند كه : دوازده نفر از صحابه در مجلس مشورت اين كار، شركت داشتند. و نيز نقل مى كند كه : ابى بن كعب ، عبدالله بن مسعود و سالم ، با اين كار مخالفت كردند، ولى عثمان با صلاحديد على بن ابى طالب - عليه السلام - اين كار را انجام داد.
ابن اثير در تاريخ كامل ، در حوادث سال سى ام هجرت ، مى نويسد: چون اميرالمؤ منين - عليه السلام - در زمان خلافت ، وارد كوفه شد، پيرمردى برخاست و از عثمان انتقاد كرد و گفت : (او مردم را بر يك مصحف وادار كرده است ). امام - عليه السلام - صدا زد: ساكت باش ! عثمان در حضور ما و با راءى ما آن كار را انجام داد. و اگر من هم به جاى عثمان بودم اين كار را مى كردم .) معلوم مى شود كه آن كار، با راءى و صلاحديد آن حضرت بوده است .
تفصيل قول دوم : قول دوم آن است كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - در اواخر عمر خويش ، به كاتبان وحى دستور داد تا قرآن كريم را به اين ترتيب بنويسند. و سوره هاى بزرگ را در اول بياورند. و ترتيب فعلى قرآن مجيد مانند تشكيل سوره هاى آن ، توسط رسول خدا انجام گرفته است .
در تاءييد اين قول ، اقوال ذيل را نقل مى نماييم :
1: در مقدمه مجمع البيان ، فن خامس ، از سيد مرتضى علم الهدى - رحمه الله - نقل مى كند كه : قرآن در زمان رسول خدا - صلى الله عليه و آله - به صورتى كه امروز هست ، تاءليف شده بود: (( ان القرآن كان على عهد رسول الله صلى الله عليه و آله مجموعا مؤ لفا على ما هو عليه الآن )) . به دليل اينكه : قرآن كريم در آن ايام ، تعليم مى شد و همه اش را حفظ مى كردند. و آن را به رسول خدا - صلى الله عليه و آله - نشان مى دادند. و بر وى مى خواندند، و عده اى مانند عبدالله بن مسعود و ابى بن كعب و ديگران ، آن را چندين بار بر پيغمبر اكرم خواندند.
2: حاكم در مستدرك (20) از زيد بن ثابت نقل مى كند كه مى گويد: (( كنا عند رسول الله عليه و آله و سلم نولف القرآن من الرقاع ؛ )) يعنى : در نزد رسول خدا - صلى الله عليه و آله - بوديم و قرآن را از رقعه ها جمع مى كرديم ) علامه خوئى نيز آن را در البيان (21)، از اتقان سيوطى و مستدرك نقل كرده است .
اين سخن ، صريح است در اينكه جمعى از كتاب وحى نزد آن حضرت گرد آمده و قرآن را - كه در رقعه ها و پارچه ها بود - جمع و مرتب مى كرده اند. عبدالله بن عمر مى گويد: قرآن را جمع كردم و هر شب آن را مى خواندم . اين خبر به آن حضرت رسيد، فرمود: قرآن را در يك ماه بخوان ... (( جمعت القرآن فقرات به كل ليله فبلغ النبى (ص ) فقال اقراه فى شهر...(22) )) اين حديث نيز دلالت به جمع شدن قرآن كريم در عصر آن حضرت دارد.
3: شيعه و اهل سنت بالاتفاق نقل كرده اند كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - فرموده است : (( لا صلوة الا بفاتحة الكتاب )) مى دانيم كه سوره حمد، اولين سوره نازل شده از قرآن نيست . مگر در يك نقل افسانه اى كه مرحوم طبرسى از حاكم نيشابورى نقل كرده است . پس فاتحة الكتاب بودن (حمد) در زبان رسول خدا - صلى الله عليه و آله - نشان مى دهد كه قرآن كريم در عصر آن حضرت جمع شده و (حمد) در اول آن قرار داده شده بود.
4: در حديث متواتر ثقلين ، نقل شده است كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - فرمود: (( انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى ... )) پس مشكل است كه آن حضرت از (كتاب الله ) يك چيز درهم و برهم و غير مرتب و مفرق را در نظر گرفته باشد. پس نظرش به كتاب تاءليف يافته و مرتب شده بوده است .
5: در روايات آمده است : عده اى از صحابه ، قرآن را در زمان رسول خدا- صلى الله عليه و آله - جمع كردند كه از آن جمله آنها (على بن ابيطالب - عليه السلام ) سعد بن عبيد، ابوالدرداء، معاذ بن جبل ، ثابت بن زيد بن نعمان ، ابى بن كعب و زيد بن ثابت بوده اند. در تاريخ قرآن (تاءليف ابوعبدالله زنجانى ) بعد از نقل اين سخن در اين زمينه ، چند روايت از بخارى واتفان سيوطى و از بيهقى و مناسب خوارزمى ، نقل كرده است . و اينها در البيان ، تاءليف آية الله خوئى ، فصل (جمع القرآن ) نيز مشروحا نقل شده است . ظهور اين روايات ، در جمع ترتيب و تدوين قرآن كريم است كه قهرا زير نظر آن حضرت بوده است .
6: بالاتر از همه اينها اين است كه ائمه اهل بيت - عليهم السلام - به اين ترتيب ، اعتراضى نكرده و آن را پذيرفته اند. اگر اين تدوين و ترتيب در زمان رسول خدا - صلى الله عليه و آله - و تحت نظر آن حضرت انجام نگرفته بود، ائمه معصومين - عليهم السلام - آن را بازگو مى كردند. ولااقل مى فرمودند كه : اين قرآن همان است كه نازل شده ولكن اين ترتيب ، بعد از آن حضرت بوده است .
وانگهى ، اهتمام بى حد رسول خدا- صلى الله عليه و آله - نسبت به قرآن ، مانع از اين بود كه اين كار را انجام ندهد و از دنيا برود.
نگارنده قول دوم را قبول دارد. على هذا، كار على بن ابى طالب - عليه السلام - يكجا نوشتن بود، نه اينكه ترتيب جديدى را به وجود آورد.(23)
نزول دفعى و تدريجى قرآن
شكى نيست كه قرآن مجيد، در عرض 23 سال به نحو تدريجى نازل شده است . و از سوى ديگر مى خوانيم كه : قرآن كريم در ماه مبارك رمضان و در يك شب نازل گرديده است . به عبارت ديگر، آيه : (( شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن )) (24)
تصريح مى كند كه قرآن در ماه رمضان نازل گشته است . و آيات شريفه : (( انا انزلناه فى ليلة القدر )) (25) و (( انا انزلناه فى ليلة مباركة )) (26) نشان مى دهند كه قرآن مجيد، در يك شب نازل گرديده است . و آن يك شب در ماه رمضان بوده است . و از روايات به دست مى آيد كه آن شب ، شب 23 مبارك رمضان است .
و از سوى ديگر مى بينيم كه كفار مكه اعتراض كرده و مى گفتند: چرا قرآن كريم ، دفعتا واحده نازل نمى شود؟ در جواب آنان ، خداوند فرمود: اين براى آن است كه قلب تو را مطمئن و ثابت گردانيم ؛ چون اگر همه قرآن به يك بار، نازل مى شد، وحى الهى قطع مى گرديد و ديگر رابطه تو با خدا برقرار نمى شد:
(( و قال الدين كفروا لولا نزل عليه القران جملة واحدة كذلك لنثبت به فوادك و رتلناه ترتيلا )) (27).
يعنى (و باز كافران جاهل به اعتراض گفتند كه : چرا اين قرآن (اگر از جانب خداست ) يكباره براى رسول خدا نازل نگشت (اى رسول ما! جاهلان نمى دانند، حكمتش اين است كه ) تا (تدريجا) ما تو را به آن دل آرام كنيم (و اطمينان قلب دهيم . و بدين سبب ) آيات خود را بر تو مرتب به ترتيبى روشن (و روشى نيكو) فرستاديم ).
و نيز مى فرمايد: (( و قرانا فرقناه لتقراءه على الناس على مكث و نزلناه تنزيلا )) (28).
يعنى : (قرآن را قطعه - قطعه فرستاديم تا آن را با تاءنى و دقت ، بر مردم بخوانى . و آن را بتدريج نازل كرده ايم .)
پس يقينى است كه قرآن كريم ، در عرض 23 سال ، نازل گرديده است .
درباره جمع ميان اين دو مطلب ، در روايات شيعه و اهل سنت آمده است كه قرآن ، در يك شب از جانب خداوند به (بيت المعمور) يا (بيت العزة ) نازل شده ، و پس از آن ، بتدريج بر آن حضرت نازل گشته است .
المنار مى گويد: آغاز نزول قرآن در شب قدر بوده است نه همه اش . ولى آن بر خلاف ظهور سه آيه گذشته است كه در اول بحث آورديم .
در كافى از حفص بن غياث نقل شده است كه : از امام صادق - صلوات الله عليه - پرسيدم خدا مى فرمايد: (( شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن )) و حال آنكه از اول تا آخر قرآن ، در عرض 23 سال نازل شده است ؟
فرمود: تمام قرآن در ماه مبارك رمضان به بيت المعمور نازل شد، سپس در طول بيست سال ، نازل گرديد(29) در روايات اهل سنت (بيت العزه ) آمده است .
در تفسير صافى ، مقدمه نهم (بيت المعمور) را به قلب رسول خدا - صلى الله عليه و آله - تاءويل كرده و مى فرمايد: گويا مراد، نزول آن به قلب پيامبر است . چنانكه خداوند فرموده است : (( نزل به الروح الامين على قلبك )) (30) آنگاه در عرض 23 سال ، بتدريج از قلبش به زبانش نازل شده است . وقتى كه جبرئيل مى آمد و وحى را با الفاظش مى خواند.
در اينجا تحقيق ديگرى نيز هست كه بسيار قوى مى باشد و آن اينكه قرآن مجيد دوبار نازل گرديده است ؛ بار اول ، به طور فشرده و بسيط به قلب آن حضرت نازل شده و بار ديگر، به طور مشروح و به تدريج و در عرض 23 سال چنانكه شيخ ابوعبدالله زنجانى در كتاب (تاريخ القرآن ) (31) ترجمه سحاب ، احتمال داده است . و در تفسير الميزان ، ذيل آيه شريفه (شهر رمضان ...) آن را قبول كرده و بر آن استدلال مفصل نموده است . روايات نيز در دوبار نازل شدن قرآن كريم ، صراحت دارند. چنانكه نقل گرديد.
توضيح اينكه : قرآن مجيد، خود حاكى است كه رسول خدا - صلى الله عليه و آله - پيش از آنكه جبرئيل بيايد و آن را بخواند، قرآن را مى دانست ولى اجازه خواندن نداشت . آن آيه چنين است : (( لا تحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه و قرآنه فاذا قراءناه فاتبع قرآنه ثم ان علينا بيانه )) (32)
يعنى : (زبانت را به خواندن قرآن ، حركت مده ، كه جمع كردن و خواندن آن بر عهده ماست . و چون ما آن را خوانديم ، از قرائت آن پيروى كن . سپس تفهيم آن بر عهده ماست .).
از اينجا معلوم مى شود كه قرآن كريم با نزول اول ، در قلب آن حضرت بوده است و آن را مى دانسته است . ولى لازم بود جاى مناسب و اندازه مناسب آن را جبرئيل بيان كند كه در كجا بخواند و چقدر بخواند؟
وانگهى ، به نظر مى آيد كه آن حضرت ، فقط قرآن را مى دانست اما نمى توانست آن را به صورت (اعجاز) بخواند. و اگر خودش مى خواند، نظير گفته هاى ديگرش مى شد و در قالب اعجاز ادا نمى گرديد. ولى جبرئيل آن را به صورت اعجاز مى خواند. و حضرت نيز با همان كلمات ، ادا مى كرد. و كاتبان وحى آن را مى نوشتند؛ مانند آنكه ما به مسافرت رفته ايم و همه چيز آن در ذهن ماست ، ولى نمى توانيم آن را با شعر بخوانيم ، بلكه لازم است تا شاعرى آن را به نظم درآورد و ما در اين صورت ، نزول اولى ، براى آن بوده است كه لازم بود آن حضرت ، حقايق را بداند. و قبلا به كليات و فشرده دين ، آگاهى داشته باشد. خلاصه : يك بار قرآن كريم به طور فشرده و مجموعى ، در يك شب به قلب مباركش نازل گشته ، و بار ديگر در عرض 23 سال ، هر كجا و هر قدر كه لازم بود، جبرئيل دانسته هاى او را به صورت (اعجاز) مى خوانده و آن حضرت نيز آن را براى مردم ادا مى فرموده است . تا اينكه تمام آنچه كه به قلبش نازل شده بود، در قالب الفاظ، بيان گرديده است .
آنچه كفار مى گفتند: (( لولا نزل عليه القران جملة واحدة )) (33) نظرشان به نزول دوم بوده است . و مى گفتند: چرا همه آن را به يك بار نمى خواند و هر از چند صباحى ، چند آيه نازل مى شود. خداوند نيز در جواب آنان فرمود: اين ، به علت نشدن وحى و اطمينان قلب پيامبر مى باشد.
اختلاف قراآت
قرائتهاى قرآن مجيد، به هفت نفر قارى مشهور مى رسد، كه چهار نفر از آنها شيعه و سه نفر از اهل سنت است . چهار نفر اولى عبارتند از:
1 - (عاصم بن ابى الجنود) او قرآن را بر ابوعبدالرحمن سلمى ، خوانده و او نيز بر اميرالمؤ منين - عليه السلام - خوانده است . چنانكه در مقدمه مجمع ، فن دوم ، بر اين مطلب تصريح فرموده است .
ثقه جليل القدر ابان بن تغلب ، قرآن را بر عاصم خوانده است . چنانكه در تاءسيس الشيعه نقل شده ، قرائت عاصم از نظر شيعه و اهل سنت مقبول و همه قرآنهاى روى زمين با قرائت عاصم نوشته شده ، و او در سال 128 هجرى از دنيا رفته است .
حفص بن غياث مى گويد: عاصم ، به من گفت : هر قرائتى كه بر تو خوانده ام ، همان است كه بر ابوعبدالرحمن سلمى خوانده ام . و او بر على - عليه السلام - خوانده است . (34)
2 - (ابوعمرو بصرى (زبان بن علاء))؛ در تاءسيس الشيعه فرموده است كه : او از شيعه مى باشد و قرآن را بر سعيد بن جبير شهيد، خوانده است . امام صادق - عليه السلام - به او فرموده : (( يا ابا عمرو! تسعة اعشار الدين فى التقيه )) . او از ترس حجاج بن يوسف ، گريخت و تا حجاج زنده بود، او متوارى زندگى مى كرد. در سال 68 هجرى متولد شد و در 154 از دنيا رفته است . و معلم قرائت قرآن بود.
3 - (حمرة بن حبيب زيات )؛ در تاءسيس الشيعة فرموده است : او از شيعيان است و قرآن را بر امام صادق - صلوات الله عليه - خوانده است . در رجال (35) خويش ، او را از اصحاب امام صادق - عليه السلام - شمرده است . او در سال 80 هجرى ، متولد شده و در 158 در حلوان از دنيا رفته است . كتابهاى : (قرائة القرآن ، مقطوع القرآن و موصوله و...) و همچنين در مجمع البيان : (( و اما حمزة فقرء على بن جعفر محمد عليهماالسلام )) و همچنين فرموده است : و نيز قرآن را بر حمران بن اعين و او بر ابوالاسود دئلى و او بر على بن ابيطالب - عليه السلام - خوانده است . و حمزه در عصر خود معلم قرائت قرآن بود.
4 - (على بن حمزه كسايى ) او شيعه مى باشد و قرآن را بر شيوخ شيعه خوانده است از قبيل حمزه و ابان بن تغلب ، و حمزه نيز بر امام صادق - عليه السلام - خوانده است و او در سال 189 در شهر رى ، و به قولى در طوس از دنيا رفته است . در الكنى و الالقاب مى گويد: علامه بحرالعلوم فرموده است : او قرائت خود را از حمزة بن حبيب زيات اخذ كرد. ابتدا مردم را با قرائت حمزه تعليم مى داد و بعد براى خودش قرائتى اختيار نمود. ابن نديم در فهرست (36)، تاريخ وفات او را 179 ذكر نموده ، ولى تاءسيس الشيعه ، 189 را بيان كرده است . چنانكه در بالا نقل گرديد. او معلم قرائت قرآن بوده است .
5 - (عبدالله بن عامر دمشقى ) رئيس اهل مسجد در زمان وليد عبدالملك مروان بود. او قرآن را بر مغيره بن ابى شهاب خواند، و او بعد از بلال بن ابى الدرداء، قاضى دمشق بود. اهل شام در قرائت ، او را امام و پيشواى خود نمودند. طبرسى (ره ) فرموده است : (( اما الشامى فهو عبدالله بن عامر اليحصبى لا غير، قرء على المغيرة بن ابى الشهاب و قرء المغيرة على عثمان بن عفان )) .
ابن نديم وفات او را در 118 مى داند. در البيان از طبقات القراء، ولادت او را در هشتم هجرت نقل كرده . در اين صورت 110 سال در قيد حيات بوده است .
6 - (عبدالله بن كثير مكى ) او در اصل ايرانى و در سال 45 هجرى در مكه متولد شده و در 120 وفات يافته است .(37) طبرسى (ره ) مى گويد: (( و اما المكى فهو عبدالله بن كثير لا غير، قرء على مجاهد )) . او در دوران حيات خويش ، قارى و معلم قرآن بوده است .
7 - (نافع بن عبدالرحمن المدنى ). او يكى از قراء هفتگانه و از اصفهان است . قرائت قرآن را از عده اى از تابعان اهل مدينه فرا گرفته و در سال 169 هجرى از دنيا رفته ، و در عصر خويش ، معلم قرآن بوده است .
غير از اين هفت نفر، سه نفر ديگر وجود دارند كه البته در حد آن هفت نفر نيستند. و آنها عبارتند از: خلف بن هشام ، يعقوب بن اسحاق و يزيد بن قعقاع
پس از آنكه احوال قاريان مشهور و غير مشهور و نامهاى آنها معلوم گرديد اينك لازم است در اين باره ، دو مطلب را يادآورى كنيم :
اول اختلاف قراآت ، فقط در تركيب كلمات است ؛ مثلا يكى (مالك يوم الدين ) خوانده و ديگرى (ملك يوم الدين ) و يا يكى (لنحرقنه ) را از باب افعال خوانده و ديگرى از باب تفعيل . خلاصه : اختلاف ، از تركيب كلمات بيرون نرفته است . و اين ، سبب زيادى و يا نقصى در قرآن مجيد نمى گردد.
دوم : آية الله خوئى در البيان (38) مى فرمايد: اهل بيت - عليهم السلام - شيعيان خويش را به يكى از قراآت منحصر نكرده اند. اين قرائتها در زمان آنها- عليهم السلام - معروف بوده است و از هيچ يك منع نفرموده اند و اگر منع كرده بودند با تواتر ولااقل با خبر واحد، نقل مى شد. بلكه از آنها نقل شده كه همه را امضا كرده و فرموده اند: (( اقرء كما يقرء الناس ، اقراءوا كما علمتم (39))) .
و خلاصه سخن آنكه : جايز است قرائت در نماز، با هر قرائتى كه در زمان ائمه - عليهم السلام - متعارف بوده است . مرحوم طبرسى در مقدمه مجمع البيان ، فن ثانى مى فرمايد: ظاهر از مذهب اماميه آن است كه اتفاق دارند بر جواز هر قرائت متدوال . و فقط به يك قرائت اكتفا نكرده اند. آية الله خمينى - قدس سره - مى فرمايد: احتياط در آن است كه از قرائتهاى هفتگانه ، تخلف نشود، و نماز با يكى از آنها خوانده شود. چنانكه احوط آن است كه از قرآنهاى موجود، تخلف نشود.(40)
ناگفته نماند كه : از قرائتهاى هفتگانه ، فقط قرائت عاصم و حمزه به معصوم - عليهم السلام - مى رسد؛ قرائت عاصم ، با يك واسطه به اميرالمؤ منين - عليه السلام - و قرائت حمزه ، بدون واسطه به امام صادق - عليه السلام - مى رسد. بعضى ديگر هم اگر به معصوم - عليهم السلام - برسد با واسطه زياد مى رسد.
و نيز ناگفته نماند كه : همه قرآنهاى موجود طبق قرائت عاصم نوشته شده اند كه از نظر شيعه و اهل سنت ، مورد قبول است . اعتقاد اين جانب آن است كه از طرف ولى امر مسلمين دستور داده شود كه قرائت ، فقط منحصر به قرائت عاصم باشد. و قرائتهاى ديگر، تحريم گردد تا همه مردم ، قرآن را با يك وجه بخوانند. و تشتتى در بين نباشد. با چند قرائت خواندن ضرورتى ندارد و در عصر حاضر، حسنى هم ندارد.
نظرات شما عزیزان: