سپاه، به مدد بهرهگیرى از اكسیر ایمانى و اعجاز جوانى بانیان و اعضاى رزمندهاش، به زودى در عرصه حیات اجتماعى ملت، جهت دفاع از تمامیت ارضى كشور و تضمین سیادت ملى، نقشى تعیین كننده را بر دوش گرفت و با سرافرازى از عهده ایفاى آن برآمد. چهرههاى درخشانى همچون سرداران شهید؛ «محمد بروجردى»، «غلامحسین افشردى» (مشهور به حسن باقرى) «احمد متوسلیان»، «محمدابراهیم همت»؛ «محمود شهبازى دستجردى»، «محسن وزوایى» و... بسیارى از رزمآوران سبز پوشى كه در وقایع مورد اشاره این كتاب نقشى اساسى ایفا كردهاند نیز، همگى از اركان اولیه این نخستین ارتش مكتبى جهان محسوب مىشوند.
على اى حال، انقلاب اسلامى، بسا زودتر از آنكه دوست و دشمن مىپنداشت، آستین همت بالا زد و دست به كار تحقق بخشیدن به مهمترین شعار ملى، از خواستهاى سهگانه و به هم پیوسته ملت انقلابى ایران شد. برگزارى سراسرى رفراندوم جهت تعیین نظام حكومتى كشور تنها به فاصله چهل و هفت روز از پیروزى 22 بهمن و رأى قاطع «آرى» 98 درصدى ملت به نظام پیشنهادى امام (ره) - جمهورى اسلامى، نه یك كلمه بیش و نه یك كلمه كم - در دوازدهم فروردین 58، این انقلاب الهى را به فضل حضرت پروردگار از خطر انحراف در خانه اول موفقیت، ایمن ساخت. ضربت این واقعه براى حكومت آمریكا چنان سهمناك بود كه هفته نامه اقتصادى «بیزنس ویك» در مقالهاى با عنوان «زوال قدرت ایالات متحده: منازعه جدید بر سر تفنگ و نان»، مویهكنان بانگ برداشت:
«بخوانید و اشك بریزد... به دنبال شكست در ویتنام و سقوط شاه ایران، ایالات متحده متحمل یك رشته ضربههایى شده كه نشان دهنده زوال تدریجى قدرت آن در سراسر جهان است... كل سیستم اقتصادى آفریده ایالات متحده در دوره پس از جنگ جهانى دوم در خطر تباهى است.»(58)
بر همین اساس بود كه نظریه پردازان صهیونیست نهادهاى سلطه استكبار غرب، مجامعى همچون «شوراى امنیت ملى» كاخ سفید، «شوراى روابط خارجى» آمریكا و كمیسیون سه جانبه(59)، درنگ بیش از این را جایز ندانستند و دكترین مداخله جویانه «ثبات زدایى»(60) از حاكمیت منبعث از انقلاب اسلامى را در دستور كار خود و عواملشان قرار دادند.
این دكترین شیطانى از طریق سازمان اطلاعات مركزى آمریكا - C.I.A و ستاد آسیاى جنوب غربى(61) آن مستقر در سفارت ایالات متحده در تهران به مرحله اجرا درآمد. شگردى كه پیش از آن از سوى حكام كاخ سفید به كرات در قبال جنبشها و خیزشهاى مردمى جهان سوم در كشورهایى همچون؛ ایران 1953، گواتمالا 1954، كنگو 1960، بریزیل 1964، جمهورى دومینیكن و اندونزى در 1965، بولیوى در سالهاى 71-1970 و سرانجام؛ شیلى 1973 با موفقیت اجرا شده بود.
در مرورى اجمالى بر مهمترین سرخطهاى دكترین ثبات زدایى، این نكات جلب نظر مىكنند:
الف - اهداف ثبات زدایى.
هدف از ثبات زدایى، دستخوش تشنج و تزلزل ساختن عمق و عقبه استراتژیك «شورشیان»؛ یعنى «ملت شورشى» است. بدیهى است كه در صورت استفاده درست و به مورد از شیوههاى كارآمد، این روند در نهایت به درهم شكستن «بنیاد شورش»! و اعاده وضعیت «كشور شورش زده»! به شرایط مطلوب پیش از طغیان منجر خواهد شد.
ب - شیوههاى كارآمد:
روشهاى كارآمد و متداول ثبات زدایى در عرصه عمل عبارتند از؛
- دامن زدن به تنشهاى قومى و منطقهاى از طریق ایجاد شورشهاى مسلحانه ضد انقلابى توسط جریانهاى سیاسى مرتبط! و همچنین گروههاى خلق الساعه با مواضع افراطى رادیكال و شعارهاى عوامفریبانه.
- ایجاد شكاف و انشقاق در حركتهاى مبارزه جویانه نسل جوان؛ به ویژه در سطح مدارس متوسطه و مراكز دانشگاهى جهت به هرز دادن توان شگرف این نسل، انحراف اذهان آنان از مسائل اساسى مبتلا به انقلاب و سرانجام جبههگیرى ایشان علیه سایر اقشار انقلابى جامعه.
- تشكیل سندیكاهاى كارگرى و انجمنهاى كارمندى با هدف ترغیب و تحریك بازوان كار و اقتصاد انقلاب به برپایى اعتصابهاى زنجیرهاى و طرح درخواستهاى ناممكن و در نهایت توقف چرخه تولید. پر واضح است كه در صورت تحقق این امر، خود به خود بحران كمبود مصنوعى كالاهاى اساسى به وجود خواهد آمد و این یك نیز، به جو نارضایى عامه مردم دامن خواهد زد.
- بهرهگیرى از پیچیدهترین متدهاى «جنگ روانى» جهت ترور شخصیت رجال مؤثر و سازش ناپذیر انقلاب، بمباران شبانهروزى افكار عمومى با ارائه اطلاعات مخدوش و اخبار خلاف واقع و استفاده از حربه مؤثر «شایعه سازى - شایعه پراكنى» در مورد «وضعیت به اصطلاح رو به انفجار! كشور» و متزلزل نشان دادن اركان حاكمیت انقلابى در نزد تودههاى حامى آن از طریق شبكههاى رادیو - تلویزیونى و خبرگزارىهاى تحت كنترل C.I.A، برپایى یك سرى ایستگاههاى رادیویى غیرقانونى در جوار مرزهاى كشور انقلابى، نشریات زیرزمینى، انتشار اعلامیه با اسم و عنوان مجعول. پخش تراكت و جزوههاى تبلیغاتى و...
بدین سان، در پى دلسرد و مأیوس ساختن اقشار گوناگون مردم به پا خاسته نسبت به اهداف انقلاب و كفایت رهبران انقلابى، زمینه مناسب جهت براندازى قدرت مركزى انقلاب با استفاده از یك كودتاى نظامى خونین فراهم خواهد شد! بر همین اساس، حركتهاى تشنج آفرین عناصر ضدانقلابى وابسته به گروههاى خلق الساعه و باندهاى تجزیهطلبى كه سران آنها بعضاً سابقه دهها سال وابستگى به سرویسهاى اطلاعاتى بیگانه؛ از قبیل سیا، انتلیجنت سرویس، موساد و... را در پرونده خود داشتند، آغاز گردید.
تقریباً به صورتى همزمان، چندین رشته درگیرى در سطح مدارس و دانشگاهها، اعتصاب و تحصنهاى زنجیرهاى در كارخانهها و ادارات دولتى، آشوبهاى خیابانى 24 ساعته در تهران و مراكز استانها، در هماهنگى كامل با حركتهاى تجزیهطلبانه منطقهاى آغاز شد. حركتهایى ضدانقلابى، با نامها و عناوینى گوناگون همچون؛ «ستاد سیاسى - فرهنگى خلق تركمن» در منطقه شرق مازندران، «حزب جمهورى خلق مسلمان» در آذربایجان شرقى و غربى، «جنبش خلق بلوچ» در سیستان و بلوچستان، تشنج آفرینىهاى همه روزه گروهك موسوم به «مجاهدین خلق» - منافقین - و همگرایان چپ آنان در استانهاى گیلان، مازندران، خراسان، اصفهان، فارس و...، اوجگیرى عملیات تروریستى همچون؛ بمبگذارىهاى پیاپى در اماكن عمومى و خطوط انتقال نفت، انفجار تلمبه خانهها، چاههاى نفتى و به آتش كشیدن مزارع توسط گروهك تحتالحمایه سازمان امنیت رژیم بعث عراق، موسوم به «حركةالتحریر» - یا همان «خلق عرب» - در استان استراتژیك خوزستان، و از همه خطرناكتر؛ غائله آفرینى عوامل حزب منحله دموكرات و همپالگىهاى چپ آمریكایى و راست سلطنتطلب این گروهك در مناطق كردنشین غرب كشور - استان مرزى آذربایجان غربى، كردستان و كرمانشاهان - با شعار عوامفریبانه «خودمختارى براى كردها» و... اینها همگى به صورت افعى هزار سرى بر گرد نهال نورس «انقلاب اسلامى» مردم مسلمان ایران چنبره زده و در صدد ریشهكن ساختن شجره طیبه نهضت حضرت روحاللَّه(ره) برآمدند.
در چنین شرایطى، جریان لیبرالیزم شبه مذهبى كه تبلور عینى آن را مىشد در ساختار دولت موقت مهندس بازرگان مشاهده كرد، به علت بىاعتنایى ذاتى سران آن به روشهاى انقلابى، ارتباط تنگاتنگ برخى چهرههاى كلیدى این جریان همچون دكتر «ابراهیم یزدى»، «عباس امیرانتظام» «عزت اللَّه سحابى»، «ناصر میناچى» و... با «ویلیام سولیوان» - سفیر - «بروس لینگن» - كاردار اول - و «ریچارد كاتم» - مدیر ستاد آسیاى جنوب غربى C.I.A در به اصطلاح سفارت! - آمریكا در تهران و براساس رهنمودهاى دریافتى از «دوستان آمریكایى» خویش، ضمن اتخاذ سیاست سازش كارانه موسوم به «رویه گام به گام» و نفى هرگونه برخورد قاطع انقلابى با معضلات موجود در كشور، جواب تشنج آفرینىها و طغیانهاى مسلحانه تجزیهطلبان تحت الحمایه آمریكا را نه با مشت آهنین، كه با اعزام هیأتهاى منادى آشتى و حسن نیت!(62) مىداد.
اساس موجودیت نظام نوپاى جمهورى اسلامى و حتى تمامیت ارضى كشور در معرض خطر فروپاشى و نابودى قرار گرفته بود و در چنین موقعیت حساسى، رئیس دولت موقت، با حضور ادوارى در یك سرى شوهاى تلویزیونى شبانه، براى مردم به تنگ آمده از این همه آشوب و نابسامانى و سستى و بىكفایتى، لطیفههاى ملانصرالدین! تعریف مىكرد و از عناصر «غیرمسؤول و مزاحم»! - روحانیت انقلابى پیرو خط امام(ره) - بد مىگفت. در شرایطى كه از بدو تشكیل، دولت موقت، انحصارطلبانه تمامى پستهاى كلیدى كابینه را در اختیار دوستان نهضت خود قرار داده بود، موذیانه به امام كنایه مىزد كه؛ «آقا [یعنى حضرت امام] چاقویى در اختیار ما قرار داده كه دسته آن در دست من نیست!». از گروهكهاى مسلح غیرقانونى همچون منافقین و فدائیان خلق به عنوان «بچههاى انقلابى خالص و میهن دوست» ستایش به عمل مىآورد و در عوض ضمن سركوفت زدن به رزم آوران سپاه، از آنها به عنوان «نخودهاى هر آش و احساساتىهاى بىمنطقى كه آلت دست! قرار گرفته و مىخواهند دولتى در دل دولت به وجود بیاورند» ذكر خیر! مىكرد و تلویحاً پاسداران انقلاب را به عنوان مسبب وضع آشفته و آشوبزده كشور قلمداد مىنمود. «رئیس دولت، موقت انقلاب اسلامى»، خواستهاى برحق مردم مسلمان را كه خواهان قاطعیت بیشتر و تغییر انقلابى شرایط موجود بودند، «لج بازى كودكانه و توقعات غیرعملى، مىنامید و آنان را فرا مىخواند تا؛ «حالا كه انقلاب به خوبى و خوشى تمام شده[!]، بروید توى خانههایتان بنشینید و كار را به دست كاردان بسپارید».
با مزهتر اینكه مشارالیه، هرگاه فشار افكار عمومى مردم را بیش از حد خطر آفرین! ارزیابى مىكرد، شیوه عوام فریبانه «مظلوم نمایى» را در پیش مىگرفت؛ به سان نو عروسان حجله نشین غمزه كنان قهر مىكرد و امام و امت را با حربه تبلیغاتى «اعلام سلب مسؤولیت از خود و استعفاى كابینه» مورد تهدید قرار مىداد. بدینسان، انقلاب اسلامى ملت مظلوم ایران دستخوش مظلومیتى مضاعف شده بود! شاید بتوان نقطه اوج مظلومیت انقلاب و فرزندان سلحشور آن را در واقعه سربریدن پاسداران مجروح بسترى در بیمارستان شهر «پاوه» - مرداد 1358 - به نظاره نشست. بازتاب این جنایت فجیع - كه توسط عوامل تجزیه طلب دموكرات به وقوع پیوست - در سطح افكار عمومى ملت به حدى تكان دهنده بود كه سرانجام، امام(ره) طلسم سكوت را شكست و در ملاقات با قشرهاى انبوه مردم در شهر مقدس قم، طى بیاناتى به مناسبت «روز جهانى قدس» فرمود:
«... من با كمال تأسف عرض كنم كه یك اشتباه دولتها و ملتهاى اسلامى و خصوصاً دولتها و ملتهاى عرب كردند و یك اشتباه هم ما در ایران كردهایم... و اما اشتباهى كه ما كردیم، این بود كه به طور انقلابى عمل نكردیم و مهلت دادیم به این قشرهاى فاسد، و دولت انقلاب و ارتش انقلاب و پاسداران انقلاب، هیچ یك از اینها عمل انقلابى نكردند و انقلابى نبودند.
اگر ما از اول كه رژیم فاسد را شكستیم و این سد بسیار فاسد را خراب كردیم، به طور انقلابى عمل كرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را و تمام مجلّات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل كرده بودیم و رؤساى آنها را به محاكمه كشیده بودیم و حزبهاى فاسد را ممنوع اعلام كرده بودیم و رؤساى آنان را به جزاى خودشان رسانده بودیم و چوبههاى دار را در میدانهاى بزرگ برپا كرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو كرده بودیم، این زحمتهاى پیش نمىآمد. من از پیشگاه خداوند متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر مىخواهم. خطاى خودمان را عذر مىخواهم.
ما مردم، انقلابى نبودیم. دولت ما انقلابى نیست. ارتش ما انقلابى نیست، ژاندارمرى ما انقلابى نیست. شهربانى ما انقلابى نیست. پاسداران ما هم انقلابى نیستند. من هم انقلابى نیستم! اگر ما انقلابى بودیم، اجازه نمىدادیم اینها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مىكردیم. تمام جبههها را ممنوع اعلام مىكردیم و یك حزب، و آن حزب اللَّه؛ «حزب مستضعفین» [را تشكیل مىدادیم].
من توبه مىكنم از این اشتباهى كه كردم. من اعلام مىكنم به این قشرهاى فاسد در سراسر ایران كه اگر سرجاى خودشان ننشینند، ما به طور انقلابى با آنها عمل مىكنیم... خداى تبارك و تعالى در موضع عفو و رحمت، رحیم است و در موضع انتقام، انتقام جو... ما نمىترسیم از اینكه در روزنامههاى سابق، در روزنامههاى خارج از ایران براى ما چیزى بنویسند. ما نمىخواهیم در ایران، در دنیاى اسلام، در خارج ملت، در خارج كشور و جاهت پیدا كنیم. ما مىخواهیم به امر خدا عمل بكنیم و خواهیم كرد. اشداء علىالكفار رحماء بینهم... ما باز تا چندى مهلت مىدهیم به این قشرهاى فاسد و این اعلام آخر است و اگر چنانچه در كار خودشان تعدیل نكنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه برندارند، خدا مىداند انقلابى عمل مىكنم! مىآیم تهران و رؤسایى كه مسامحه مىكنند، با آنها انقلابى عمل مىكنم! من باز از همه قشرهاى ملت، از همه روشنفكران، از همه احزاب، از همه دستجات و گروهها - گروهها كه معالأسف تاكنون شاید 200 گروه پیدا شده باشد - تقاضا مىكنم كه مسیرتان، مسیر ملت و مسیر اسلام باشد. به ملت بپیوندید، صلاح شما در این است كه به ملت بپیوندید. اگر خداى نخواسته این نهضت عقب بزند، شماها هم فداى غلط كارىهاى خودتان خواهید شد. لكن نهضت ما عقب نخواهد زد و نهضت ما به پیش مىرود.»(63)
بیانات تكان دهنده امام (ره) كه موجى از اعلام حمایت قاطع اقشار ملت در قالب راهپیمایىها، امضاى هزاران طومار و ارسال تلگرام به محضر ایشان را در پى داشت، نشان داد كه به رغم لیبرالهاى شبه مذهبى مدعى «ختم انقلاب»!، انقلاب اسلامى كماكان زنده است و بیدار، و متكى به حمایت آحاد مردم مسلمان ایران؛ همانان كه خود آفرینندگان حماسه 22 بهمن 57 بودند.
سرانجام در پاییز 1358، در پى برملا شدن ملاقات «بازرگان» و «یزدى» با «زبیگنیو برژینسكى»(64) - دشمن كینهتوز انقلاب اسلامى و فرمانده اصلى عملیات ثبات زدایى از انقلاب ایران - در جریان جشنهاى سالگرد پیروزى انقلاب الجزایر، ملت حجت را بر خود تمام شده دید و بر آن شد تا با حذف لیبرال دولههاى موقت، كار را به دست كاردان بسپارد!
روز 13 آبان 1358، در جریان مراسم سالگرد تبعید امام(ره) و اولین سالروز كشتار دانشجویان و دانشآموزان به دست چكمه پوشان رژیم آمریكایى شاه مخلوع، تظاهرات عظیمى در تهران برگزار شد. در جریان این تظاهرات با شكوه مردمى، جمعى از دانشجویان مراكز آموزشى عالى پایتخت تحت هدایت چهرههاى فعال جنبش دانشجویى كشور؛ شهیدان «مهدى رجب بیگى»، «محسن وزوایى»، «عباس محمدورامینى»، «سید حسین علم الهدى» و...، با رسیدن تظاهركنندگان به مقابل سفارت آمریكا - این كانون اصلى هدایت روند ثبات زدایى از كشور - طى حركتى غافلگیر كننده از دیوارهاى سفارت بالا رفتند و در چشم برهم زدنى، لانه شرارت و جاسوسى شیطان بزرگ، توسط این جوانان پرشور كه خود را «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ره)» مىنامیدند، به تصرف درآمد، اهم خواستهاى دانشجویان از این قرار بود:
الف - تحویل محمدرضا پهلوى؛ شاه مخلوع و فرارى كه به جرم 37 سال خیانت و جنایت در حق ملت، از سوى محاكم انقلابى ایران تحت پیگرد بود و در آن ایام، به بهانه مداواى پزشكى در نیویورك سیتى آمریكا به سر مىبرد.
ب - بازگرداندن اموال به غارت رفته ملت ایران كه به حسابهاى بانكى اعضاى خاندان سلطنت و دیگر وابستگان فرارى رژیم واریز شده و در بانكهاى آمریكایى نگهداشته مىشد.
ج - اعلام عذرخواهى رسمى حكومت ایالات متحده از ملت ایران به خاطر مظالمى كه طى 37 سال حاكمیت شاه، با حمایت آمریكا در حق مردم ما صورت گرفته بود. مظالمى همچون كودتان ننگین 28 مرداد 32، تأسیس، تجهیز، آموزش و هدایت عملیاتى ساواك منحله، حمایت از كشتار مردم در 15 خرداد 1342، تحمیل عضویت ایران در كنوانسیون وین و لایحه كاپیتولاسیون مستشاران آمریكایى، غارت منابع نفتى كشور توسط كمپانىهاى نفتى آمریكا و...
د - اعلام رسمى تعهد كاخ سفید، مبنى بر عدم مداخل در امور داخلى جمهورى اسلامى ایران.
به دنبال كشف اسناد وابستگى عناصر دولت موقت، بازرگانى ناگزیر به استعفا شد و امام(ره) ضمن پذیرش استعفاى وى، مقدرات اداره امور كشور را تا زمان برگزارى انتخابات ریاست جمهورى، به «شوراى انقلاب اسلامى» محول فرمود.
تسخیر لانه جاسوسى را به حق مىتوان سرآغاز چالش جدى انقلاب اسلامى با جهان استكبار و در رأس آن امپریالیزم جهانخوار آمریكا، در عرصهاى بینالمللى قلمداد كرد. حركتى سرنوشتساز كه امام فرزانه انقلاب، آن را؛ «انقلابى بزرگتر از انقلاب اول» انقلابى اول نامید.(65) این حركت ضداستكبارى و انقلابى، هرچند، حتى مورد نكوهش قطب به اصطلاح حامى زحمتكشان جهان! شوروى و بلوك كمونیزم - قرار گرفت، اما در بین ملتهاى ستم كشیده ربع مسكون، حامیان فراوانى یافت.
از انقلابیون مسلمان فیلیپینى گرفته تا رزمندگان جنبش پولیساریو، از اهالى مظلوم محله سیاهپوستنشین «سو وتو» آفریقاى جنوبى گرفته تا سرخپوستان مظلوم آمریكا(66)، از چریكهاى آزادى خواه السالوادر تا مبارزین مسلمان فلسطینى و لبنانى، از مسلمین شیعه و سنى شبه قاره هند تا استقلالطلبان كاتولیك مذهب ایرلند شمالى...، در چهارگوشه جهان، انقلاب اسلامى مردم ایران به محبوبترین پدیده قرن مبدل شد و نام نامى رهبر روحانى سالخورده آن؛ خمینى كبیر(ره)، محبوبترین كلمه قرن!
نظرات شما عزیزان: