معتزله 1
بحث خود را - به علتی كه بعدا توضيح خواهيم داد - از معتزله آغاز
میكنيم .
پيدايش فرقه معتزله در اواخر قرن اول هجری و يا اوايل قرن دوم هجری
صورت گرفت . بديهی است كه علم كلام مانند همه علوم ديگر تدريجا توسعه
يافت و تكامل پيدا كرد .
ما نخست فهرست وار اصول عقائد معتزله و به عبارت بهتر مشخصات اصلی
مكتب معتزله را ذكر میكنيم و سپس شخصيتهای معروف آنها را با اشاره به
سرگذشت تاريخی اين قوم ياد میكنيم و آنگاه سير تحولی عقائد آنها را بيان
مینمائيم .
مسائل معتزله زياد است ، منحصر به امور دينی محض كه از نظر معتزله
بايد به آنها معتقد و مؤمن بود نيست ، شامل يك سلسله مسائل طبيعی ،
اجتماعی ، انسانی ، فلسفی نيز كه مستقيما در حوزه
مسائل ايمانی نيست میگردد ، ولی البته همه آن مسائل به نحوی با مسائل
ايمانی مربوط است و به عقيده معتزله تحقيق در مسائل ايمانی بدون تحقيق
در اين مسائل ناميسر است .
خود معتزله پنج مسأله را از اصول اعتزال میشمارند :
الف . توحيد ، يعنی عدم تكثر ذات و صفات .
ب . عدل ، يعنی خداوند عادل است و ظالم نيست .
ج . وعد و وعيد ، يعنی خداوند به بندگان وعده پاداش اطاعت و وعيد
كيفر معصيت داده است ، و همانطور كه وعده پاداش مطيعان تخلف بردار
نيست ، وعيد معصيت معصيت كاران نيز تخلف بردار نيست . پس آمرزش
تنها هنگامی ميسر است كه بنده توبه كرده باشد . مغفرت بدون توبه هرگز
صورت نمیگيرد .
د . منزله بين المنزلتين ، يعنی فاسق ( مرتكب گناه كبيره ، مثلا شارب
الخمر ، زنا كار ، دروغگو و امثال اينها ) نه مؤمن است و نه كافر ، فسق
حالتی است بين كفر و ايمان .
ه . امر به معروف و نهی از منكر . نظر خاص معتزله درباره امر به
معروف و نهی از منكر اين است كه اولا راه شناخت معروف و منكر منحصر به
شرع نيست ، عقل نيز قادر است لااقل پارهای از معروفها و منكرها را مستقلا
تشخيص دهد ، و ثانيا مشروط به وجود امام نيست ، وظيفه عموم مسلمين است
، خواه امام و پيشوائی باشد و خواه نباشد ، تنها بعضی از مراتب آن است
كه اجراء آنها بر عهده امامان و متصديان امور مسلمين است ، از قبيل
اقامه حدود شرعيه وحفظ مرزهای كشورهای اسلامی و ساير كارهای حكومتی اسلامی.
متكلمين معتزلی احيانا كتابهای مستقلی درباره اين اصول
پنجگانه نوشتهاند مانند كتاب معروف " قاضی عبدالجبار معتزلی " معاصر
" صاحب بن عباد " و " سيد مرتضی علم الهدی " به نام " الاصول الخمسه
" .
همانطور كه ملاحظه میشود ، تنها اصل توحيد و اصل عدل است كه میتوان جزء
مسائل ايمانی و اعتقادی به شمار آورد ، سه اصل ديگر فقط معرف و مشخص
مكتب معتزله است . حتی اصل عدل نيز اگر چه از آن نظر كه از مسلمان قرآن
است و ضروری دين است جزء اصول اعتقادی است ، ولی از آن جهت جزء اصول
پنجگانه قرارداده شده است كه مشخص مكتب آنها است . و الا اصل علم و يا
اصل قدرت ( اينكه خدا عالم است و قادر است ) نيز از ضروريات اسلام
است و جزء مسائل اعتقادی است .
در مذهب شيعه نيز اصل عدل يكی از اصول پنجگانه اعتقادی شمرده شده است
. طبعا اين سؤال پيش میآيد كه چه خصوصيتی برای اصل عدل است كه جزء اصول
اعتقادی شمرده شده است و حال آنكه عدل يكی از صفات خداوند است ،
همانطوری كه خداوند متعال عادل است ، عالم و قدير وحی و مدرك و سميع و
بصير هم هست ، و به همه اينها نيز بايد مؤمن و معتقد بود ، پس چرا تنها
" عدل " اين امتياز را يافته است ؟ .
پاسخ اين است كه " عدل " هيچ امتيازی نسبت به ساير صفات ندارد .
متكلمين شيعه از اين جهت اين اصل را جزء اصول اعتقادی شيعه ذكر كردهاند
كه اشاعره كه اكثريت اهل تسنن را تشكيل میدهند منكر اين اصل هستند ، ولی
منكر علم ، حيات ، اراده و . . . نيستند . لهذا اعتقاد به عدل جزء
مشخصات اعتقادی شيعه
به شمار میرود ، همچنانكه جزء مشخصات اعتقادی معتزله نيز هست .
پنج اصل نامبرده خطوط اساسی مكتب كلامی معتزله را تشكيل میدهد و الا
همچنانكه گفته شد ، معتقدات خاص معتزله منحصر به اين پنج اصل نيست ،
معتزله در بسياری از مسائل الهيات ، طبيعيات ، اجتماعيات و انسانيات
، عقايد خاصه آوردهاند كه اكنون مجال ذكر آنها نيست .
توحيد
بحث خود را از توحيد آغاز میكنيم : توحيد مراتب و اقسام دارد : توحيد
ذاتی ، توحيد صفاتی ، توحيد افعالی ، توحيد در عبادت .
توحيد ذاتی ، يعنی اينكه ذات پروردگار يگانه است ، مثل و مانند ندارد
، ماسوا همه مخلوق او است و دون درجه و مرتبه او در كمال ، بلكه قابل
نسبت به او نيست ، آيه كريمه " « ليس كمثله شیء »ة و يا آيه : « و
لم يكن له كفوا احد »مبين توحيد ذاتی است .
توحيد صفاتی ، يعنی صفات خداوند از قبيل علم ، قدرت ، حيات ، اراده
، ادراك ، سميعيت ، بصيريت ، حقايقی غير از ذات پروردگار نيستند ،
عين ذات پروردگارند ، به اين معنی كه ذات پروردگار به نحوی است كه همه
اين صفات بر او صدق میكند و يا ( به قولی ) به نحوی است كه آثار اين
صفات بر او مترتب است .
توحيد افعالی ، يعنی نه تنها همه ذاتها ، بلكه همه كارها ( حتی كارهای
انسان ) به مشيت و اراده خداوند است و به نحوی خواسته ذات مقدس او
است .
توحيد در عبادت ، يعنی جز ذات پروردگار ، هيچ موجودی شايسته عبادت و
پرستش نيست ، پرستش غير خداوند مساوی است با شرك و خروج از دائره
توحيد اسلامی .
توحيد در عبادت از نظری با ساير اقسام توحيد فرق دارد ، زيرا آن سه
قسم ديگر مربوط است به خدا و اين قسم مربوط است به بندگان . به عبارت
ديگر ، يگانگی ذات و منزه بودنش از مثل و مانند ، و يگانگی او در صفات
، و يگانگی او در فاعليت از شؤون و صفات او است ، اما توحيد در عبادت
يعنی لزوم يگانه پرستی . پس توحيد در عبادت از شؤون بندگان است نه از
شؤون خداوند . ولی حقيقت اين است كه توحيد در عبادت نيز از شؤون
خداوند است زيرا توحيد در عبادت يعنی يگانگی خداوند در شايستگی برای
معبوديت ، پس او يگانه معبود به حق است . كلمه لا اله الا الله همه
مراتب توحيد را شامل است ، والبته مفهوم ابتدائی آن توحيد در عبادت
است .
توحيد ذاتی و توحيد در عبادت جزء اصول اوليه اعتقادی اسلامی است ،
يعنی اگر كسی در اعتقادش به يكی از اين دو اصل خللی باشد جزء مسلمين
محسوب نمیگردد . احدی از مسلمين با اين دو اصل مخالف نيست .
اخيرا فرقه وهابيه - كه پيرو محمد بن عبدالوهاباند و او تابع ابن
تيميه حنبلی شامی است - مدعی شدهاند كه پارهای از اعتقادات مسلمين مثل
اعتقاد به شفاعت ، و پارهای از اعمال مسلمين مانند توسلات و استمدادات
از انبياء و اولياء بر ضد اصل توحيد در عبادت است ، ولی ساير مسلمين
اينها را منافی با توحيد در عبادت نمیدانند . پس اختلاف وهابيه با ساير
مسلمين در اين نيست كه آيا يگانه موجود
شايسته پرستش ، خداوند است يا غير خداوند ، مثلا انبياء و اولياء نيز
شايسته پرستشند . در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش
نيست . اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسلات عبادت است يا
نه ؟ پس نزاع فی ما بين ، صغروی است نه كبروی . علمای اسلام با بيانات
مبسوط و مستدل نظريه وهابيان را رد كردهاند .
توحيد صفاتی همان است كه مورد اختلاف معتزله و اشاعره است . اشاعره ،
منكر توحيد صفاتی میباشند و معتزله طرفدار . توحيد افعالی نيز مورد
اختلاف معتزله و اشاعره است ، با اين تفاوت كه در اينجا كار بر عكس
است ، يعنی اشاعره طرفدار توحيد افعالی و معتزله منكر آن میباشند .
اينكه معتزله خود را اهل التوحيد میخوانند و توحيد را يكی از اصول
پنجگانه خويش میشمارند ، مقصودشان توحيد صفاتی است نه توحيد ذاتی يا
توحيد در عبادت ( زيرا اين دو قسم از توحيد محل خلاف نيست ) و نه توحيد
افعالی ، زيرا اولا معتزله منكر توحيد افعالی میباشند و ثانيا عقيده خويش
را در مورد توحيد افعالی تحت عنوان " اصل عدل " كه اصل دوم از اصول
پنجگانه آنها است بيان میكنند .
اشاعره و معتزله در باب توحيد صفاتی و توحيد افعالی سخت در دو قطب
مخالف قرار گرفتهاند . معتزله طرفدار توحيد صفاتی و منكر توحيد افعالی
میباشند و اشاعره بالعكس ، و هر كدام استدلالهايی در اين زمينه آوردهاند
. ما در فصل مربوط ، عقيده خاص شيعه را درباره اين دو قسم توحيد بيان
خواهيم كرد .
نظرات شما عزیزان: