اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
« و اذكروا اذ انتم قليل مستضعفون فی الارض تخافون ان يتخطفكم الناس
فاويكم و ايدكم بنصره و رزقكم من الطيبات لعلكم تشكرون . يا ايها الذين
آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون . و
اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنه و ان الله عنده اجر عظيم 0 يا ايها
الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر
لكم و الله ذو الفضل العظيم . »
ترجمه آيه اول : به ياد آوريد زمانی را كه جمعيتی اندك بوديد و مردمی
ناتوان در روی زمين به شمار میآمديد . بيم آن داشتيد كه مردم
ديگر شما را بربايند . پس خدای متعال شما را مأوی داد و با ياری خودش ،
ياری و تأييد و تقويت نمود و شما را از نعمتهای پاكيزه و خوب برخوردار
كرد . همه اينها برای اين است كه شما شاكر و سپاسگزار باشيد .
به طور كلی قرآن كريم همواره كوشش میكند كه اعتماد مسلمين و مؤمنين را
به ايمانشان جلب كند . يعنی میخواهد به آنها بفهماند كه ايمان داشتن و
مسلمان درست و واقعی بودن چه آثار و نتايج خوبی دارد . خيلی كوشش میكند
كه توجه ما را به اين نكته جلب كند ، و هرگز نتايج خوب ايمان و مسلمانی
را تنها محول نمیكند به دنيای ديگر ، و به اصطلاح حواله به نسيه نمیكند كه
به مردم بگويد بياييد چنين عمل كنيد ، زحمات عبادت را تحمل كنيد و
نتيجه ايمانتان را فقط در دنيای ديگر از ما بخواهيد ، بذری است كه
محصولش انحصارا در دنيای ديگر به انسان میرسد . اين يك منطق است ولی
منطق قرآن اين نيست . البته منطق قرآن يك منطق مادی هم نيست كه بگويد
بذری كه اينجا میپاشيد محصولش را همين جا میبريد و استفاده مینماييد .
اينطور نيست كه نظر فقط به منافع مادی ، آن هم در دنيا باشد . به
انسانها ثابت میكند كه در همين دنيا آثار و نتايج خوبی میبريد ، نتايج
آن مختص به آخرت و آن دنيا نيست . لذا میفرمايد : « و اذكروا اذ انتم
قليل ». . . فراموش نكنيد آثار را در دنيا . اينها را ببينيد اعتمادتان
جلب میشود ، اطمينان بيشتری پيدا میكنيد . البته مخاطب ، مسلمانان
آنروزند : خداوند شما مردم را قبل از اينكه به اسلام گرايش و به خدا
ايمان پيدا كنيد
معنی "
شكر " اين است كه انسان در مقابل فردی كه از او خيری به وی رسيده است
اظهار قدردانی كند و مثلا بگويد : من ممنون هستم . آيا معنی " شكر خدا "
همين است كه بگوئيم : " الهی شكر " ؟ نه ، اشتباه است . " الهی شكر
" صيغه شكر است نه خود شكر . خود شكر چيز ديگری است . مثل اينكه كلمه
استغفر الله صيغه توبه است نه خود توبه . توبه ، پشيمانی از گناه و
تصميم به عدم تكرار است . اظهار الهی استغفرك واتوب اليك [ اظهار
صيغه توبه است نه خود توبه ] . پس شكر يك معنی دقيقی دارد و آن عبارت
است از قدردانی ، اندازه شناسی ، حق شناسی . لهذا " شكر " هم درباره
بنده نسبت به خدا و هم خدا نسبت به بنده به كار میرود . « ان الله شكور
حليم ». خدا شكور است يعنی او طاعت بندگان را قدرشناس است . هر
طاعتی كه بنده میكند حقی دارد . خدا اجر بندهاش را ضايع نمیگرداند .
يعنی از عمل بنده قدردانی میكند ، آن را از بين نمیبرد . بنده اگر بخواهد
قدر شناس و شاكر باشد بايد قدر نعمتهای خدا را بداند ، يعنی هر نعمتی را
بداند برای چه هدف و منظوری است و در همان مورد مصرف كند . در تعريف
" شكر " چنين گفتهاند : استعمال الشیء فيما خلق الله لاجله . به كار
بردن شیء در راهی كه به خاطر آن آفريده شده . آيا شكر مثلا چشم كه خدا به
ما داده اين است كه بگوييم : خدايا شكر كه به من چشم دادی ؟ نه . عقل ،
فكر ، عاطفه ، احساسات ،
فرزند ، مال ، سلامت ، و هر نعمتی كه داری ، اگر اين نعمت را از مسير
خودش منحرف نكنی و در مسير ديگر استفاده نكنی ، شاكری . مثلا زبان را
خداوند عبث نيافريده است . با اين زبان میشود حقايق را قلب كرد ، دروغ
گفت ، به مردم آزار رسانيد ، دشنام داد ، بديهای مردم را پخش كرد ،
اشاعه فحشاء كرد ، جعل كرد ، ولی واقعا بايد حساب بكنيم آيا دست خلقت
زبان را برای همين به ما داده : تهمت ، غيبت ، دشنام ؟ يا اينكه مقاصد
خود را به ديگران بفهمانيم . فهماندن مقاصد خود به ديگران ، تعليم ،
ارشاد ، نصيحت ، شكر زبان است . پس بايد هميشه نعمتها را در راه خودش
مصرف كرد . مثلا فكر و انديشه صدی هشتاد مردم در راه شيطنتها صرف میشود
در حالی كه میتوان در راه علم و دانش و خير و صلاح مردم به كار برد .
ای مؤمنان ! ضعيف بوديد ، محروم بوديد ، خداوند نعمتهائی نصيب شما
كرد و شما را از چنگال دشمنان رهانيد . بايد بدانيد نعمتها را در چه راهی
بايد مصرف كنيد . اين معنی « لعلكم تشكرون »است . مفاد آيه ، توجه
دادن مردم به وضع سابق است كه عده آنها اندك بود ، مردمی ضعيف بودند و
خودشان و ديگران آنها را به حساب نمیآوردند ، خداوند در كنف قدرت خود
آنها را تقويت و تأييد كرد ، روزيها را نصيب آنان كرد تا آن نعمتها را
در راهی كه خداوند فرموده و سعادت آنها در آن است مصرف كنند .
« يا ايها الذين آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتكم و
انتم تعلمون ». ای اهل ايمان ! به خدا و پيغمبر خيانت نكنيد زيرا به
خودتان هم خيانت میكنيد ( مضمون آيه اين است ) . در
اينجا نهی شده از خيانت به خدا و پيغمبر و مسلمين ، و خيانت خودشان به
خودشان . احكام الهی امانت است نزد شما . آنها را ترك و تحريف نكنيد
. همچنين به سنت پيغمبر ، به مسلمين و خودتان [ خيانت نكنيد ] . خيانت
به مسلمين ، خيانت به خدا و پيغمبر هم هست .
شأن نزول اين آيه اين است كه در جريان جنگ بدر ، يك آدم ضعيف
الايمان به خاطر حفظ مال و فرزند خود ، يكی از اسرار مسلمين و جامعه اسلامی
را افشا كرد ، جاسوسی كرد . قرآن میگويد به خدا و پيغمبر و خودتان خيانت
نكنيد . پيغمبر اكرم اسرار سياسی را خيلی مكتوم میكرد مگر ضرورت ايجاب
مینمود . لذا نوشتهاند [ اتفاق نيفتاد كه ] پيغمبر آهنگ و تصميم جنگی
داشته باشد و كسی بداند . فقط میفرمود آماده باشيد میخواهيم به اين طرف
برويم . مگر در مواقعی مانند جنگ تبوك كه فرمودند صد فرسخ [ راه در
پيش داريم ] . دشمن قوی است ، روم است نه قريش و عرب ( 1 ) . برويد
به طرف تبوك . سی هزار نفر بدون تجهيز كافی ، به طوری كه اكثرا مركب
عادی نداشتند . زمين حره است ، آتشفشانی و در مقام تشبيه مانند جگر
گوسفند .
پاورقی :
1 - ما امسال مشرف شديم به حج . گفتيم يكی از سنتها اين است كه آثار
پيغمبر را ببينند . خواستيم " خيبر " را كه در شمال مدينه است ببينيم
. ( ما ايرانيها كه معمولا با اتومبيل كمتر اتفاق میافتد از آن طرف برويم
، شمال مدينه را نمیبينيم ) . ماشين سواری گرفتيم به قصد ديدن خيبر و
تبوك . از مدينه تا تبوك صد فرسخ است و من تعجب كردم كه چه تصميم
مهمی بوده [ حركت دادن ] جيش العسره [ لشكر مشقت ] به طرف تبوك ، كه
به علل خاصی مثل كمبود آذوقه ، گرمای شديد فصل خرماپزان ، اين لشكر به
اين نام خوانده شد .
در اين مواقع پيغمبر اكرم تصميم خود را به كسی نمیگفت مگر موارد خاص
. در جنگ بدر افشاء كرد . يكی از مسلمين ضعيف الايمان تصميم پيغمبر و
مسلمين به جنگ با قريش را به آنها خبر داد . زن و بچه و مال او نزد
آنها بود و خيال میكرد اگر بگويد ، مال و عيال او را حفظ كرده برايش
نگهداری مینمايند . آيه ، خطاب كلی است ولی نظر به يك شخص معين است
: « يا ايها الذين آمنوا لا تخونوا الله و الرسول ». حضرت امير در نامه
به يكی از حكام میفرمايد : « ان اعظم الخيانه خيانه الامه و افظع الغش
غش الائمه » ( 1 ) بزرگترين خيانتها خيانت به اجتماع است نه فرد . شما
خدای نخواسته اگر به مال كسی كه نزد شما است يا ناموس او خيانت كنيد
خيانت به يك فرد كردهايد به طور مستقيم ، و به يك اجتماع به طور
غيرمستقيم . خيانت ، جاسوسی ، خيانت به اجتماع است ، و فظيعترين و
شنيعترين خيانتها اين است كه كسی با پيشوايان مسلمين به غش رفتار كند .
مانند اينكه در كشتی ، كسی ناخدا را كه در نهايت صدق نيت كشتی را به
ساحل نجات میبرد گمراه كند . در اين صورت خيانت به ناخدا خيانت به
تمام ساكنين كشتی است .
از اين آيه انسان میفهمد كه قرآن چقدر به مسائل اجتماعی اهميت میدهد .
« و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنه و ان الله عنده اجر عظيم » .
بدانيد ثروت و فرزندان ، برای شما فتنه يعنی مايه آزمايش
پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، نامه . 26
هستند . ( چون خيانت آن شخص به خاطر مال و زن و بچهاش بود ) . فتنه در
قرآن يعنی آزمايش . بدانيد همين مال و ثروت وسيله آزمايشند . يعنی هم
شما زن و بچه نباشد . اينجاست كه مسأله آخرت پيش میآيد . شما نبايد به
اينها به عنوان ايدهآ ل نگاه كنيد بلكه اينها وسيله هستند .
« يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم
سيئاتكم و يغفر لكم و الله ذو الفضل العظيم ». " تقوا " از ماده "
وقی " به معنی خود نگهداری است ، اين كه انسان در يك حالی باشد كه
بتواند خود را نگهداری كند . تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه بد
است ، برای خدا .
قرآن میگويد اگر متقی واقعی باشيد دو اثر دارد . يكی اينكه گشايش در
كار به وجود میآيد در اثر تاثير معنوی آن . واقعا اگر كسی پاك و باتقوا
زندگی كند ، يك سلسله گرهها برايش پيش نمیآيد ، و اگر پيش بيايد حل
میشود . خاصيت دوم تقوا اين است كه بر روشن بينی میافزايد . ابتدا به
نظر مشكل میآيد . روشن بينی چه ارتباطی دارد به تقوا ؟ ! بستگی دارد به
مغز و كار آن . تقوا چه تاثيری دارد در بينش ؟ ولی اين اشتباه است .
اگر انسان متقی باشد ، روشن بينتر است زيرا تقوا صفای روح میآورد ، تقوا
آن تيرگيهايی را كه باعث میشود انسان از روشنبينیهايی كه مخصوص خود
اوست استفاده نكند از بين میبرد .
چون غرض آمد هنر پوشيده شد |
صد حجاب از دل به سوی ديده شد |
شما اگر نسبت به موضوعی تعصب بورزيد نمیتوانيد آن را آن طوری كه هست
بگيريد . تقوا گرد و غبار تعصب را پاك میكند ،
كينه توزی را فرو مینشاند ، در نتيجه عقل ، آزاد فكر میكند . سعدی میگويد
:
حقيقت سرائی است آراسته |
هوا و هوس گرد برخاسته |
نبينی كه هر جا كه برخاست گرد |
نبيند نظر گر چه بينا است مرد |
تو را تا دلت باشد از حرص باز |
نيايد به گوش دل از غيب راز |
در اين زمينه دو جمله از حضرت امير (ع) است كه عالی است و مطلب را
میشكافد :
1 - « اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع » ( 1 ) . " مصرع " به
معنی خوابگاه و محلی است كه انسان به زمين میخورد . ( مثلا محلی كه پشت
پهلوان به خاك رسيده است " مصرع " است ) . بيشترين نقطههايی كه
پهلوان عقل به زمين میخورد آن جايی است كه برق طمع در دل پيدا میشود .
2 - « عجب المرء بنفسه احد حساد عقله » ( 2 ) خوش آمد انسان از خود ،
خودپسندی يكی از حاسدان عقل است . حسود دشمن است با محسود و میخواهد او
را زمين بزند و نابود كند . عجب میخواهد عقل را از مقام خودش ساقط كند
. چرا تقوا بينش را میافزايد ؟ زيرا تقوا كه آمد ، طمع نيست ، عجب
نيست ، هوا و هوس نيست ، گرد و غبار نيست ، روشنايی است . در فضا
اگر مه يا دود بيايد ، از يك متری اشياء را نمیبينيم . تقوا صفا است ،
صاف بودن فضای روح است .
پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، حكمت . 219
2 - نهج البلاغه ، حكمت . 212
نظرات شما عزیزان: